نیکانیکا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

عشق من نیکا

از کجا شروع کنم....

1390/12/2 15:32
نویسنده : solmaz
672 بازدید
اشتراک گذاری

نیکای عزیزم 

الان که  شروع به نوشتن کردم تو 9ماه شدی

نمیدونم از کجا شروع کنم .......سوال

ولی خوب همینجوری چیزایی رو که به ذهنم میرسه برات مینویسم ، شاید تا وقتی خودت مادر نشی حوصله نکنی اینارو بخونی ولی بالاخره یه روزی میخونی....

بی مقدمه برات میگم

قبل از اینکه تو بیای تو دل من یه فرشته ی دیگه تو دلم اومد اما زیاد پیشمون نموند و من و بابا اون و دو ماه بعد از دست دادیم

خیلی ناراحت بودیم ولی خدا نخواست زیاد غصه بخوریم و دو ماه بعد تو رو بهمون داد نمیتونی بفهمی چه قدر نگرانی کشیدم تا روزی که تو دنیا بیای......

بابا دوست داشت تو بانوی اردیبهشت باشی به خاطر همین روز سی و یکم اریبهشت ساعت سه بعد از ظهر تو پاهای کوچولوت رو تو این دنیا گذاشتی شاید اگه به خودت بود تا یکی دو هفته دیگه هم نمیومدی ولی دیگه ما طاقتمون تموم شده بود و با اجازه دکتر تو رو زود تر به این دنیا اوردیم ....

اولین بار که دیدمت قلبم شدی عمرم شدی همه چیزم شدی بغض کردم و اشکم سرازیر شد

از همون موقع تا حالا زندگی یعنی تو .........قلب

هنوزم بعضی وقتا باورم نمیشه تو دختر منی مال منی....خداااااااایااا شکرت


یه کم هم از بابا کامران برات بگم بزرگتر که شدی خودت میفهمی که بهترین بابا ی دنیاست

عاشقانه دوست داره و تو اون و به من ترجیح میدی و من به جای اینکه ناراحت باشم ذوق میکنم که انقدر به هم وابسته اید

از اول نشون دادی که حسابی بابایی هست چشمک

همیشه خوب باش خوشحال باش و بخند

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

شیوا
5 اسفند 90 23:22
نیکا جونم وبلاگت مبارک خاله جون....

بزرگ بزرگ تر شوووووووو


مرسی شیوا جون
الیسا(مامان محمدصادق)
13 اسفند 90 10:54
نیکا جون ....وبلاگت مبارک عزیز دل خاله ...ان شاءالله پر از ثبت های خوب و شاد و بیادموندنی .... همیشه سلامت باشی و شاد و سایه پدر و مادر مهربونت بالای سرت ....

سولماز خیلی خوب شد که شروع به نوشتن کردی ...


ممنون الیسا جوووون